محمد بهمن بیگی … جای خالی یک زندگی نامه‌ی خود نوشته

محمد بهمن بیگی. عجیب. با پشتکار ستودنی. قابل احترام. قابل احترام. قابل احترام. از آدم‌هایی که در پیچ‌های تاریخی این ملک، معجزه آفریدند.

راستی الان روابط شما با ایل چگونه است؟

جماعت کثیر مردم کم‌پول و متوسط‌الحال، بی اندازه با من بر سر مهرند به طوری‌که جواب محبت‌ها و مهربانی‌هایشان را نمی‌توانم بدهم. ولی در میان جماعت مستطیح و متمل ایلات، هستند کسانی که نه فقط به من نظر خوشی ندارند بلکه گاهی کینه‌توزی هم می‌کنند. من از همکاری برخی از خان‌های ایلات برخوردار بوده‌ام ولی بودند عده‌ای که کار مرا خلاف منفعت و مصلحت خود می‌پنداشتند و با سوادشدن توده مردم را زیان‌بخش می‌دانستند خوشبختانه این قبیل بزرگواران محدودند و امیدوارم که با گذشت زمان درک کنند که نظر خصومتی به شخص آنان نداشته‌ام.

نمایشگاه کتاب

بعد از مدت‌ها توانستم کتاب ایشان، «بخارای من ایل من»،  را از نمایشگاه کتاب تهیه کنم. به همراه دو کتاب دیگر از ایشان.

کتاب را با این تصور تهیه کرده بودم که خاطرات و تجربیات شان را نوشته‌اند، اما کتاب بخارای من … در اصل مجموعه داستان‌هایی کوتاه بود از ایلات و عشایری که بهمن بیگی بزرگ با آن‌ها در ارتباط بودند. خودشان در مقدمه کتاب این موضوع را ذکر کرده‌اند که قصدشان چیز دیگه ای بوده اما قلم‌شان به فرمان نبود و سر از جاهای دیگر در آورد. بعد به قول خودشان ترجیح دادند این موضوع یعنی صحبت در مورد مدرسه ایلات و عشایر  را به دیگران بسپرند.

«… نمی‌دانم چرا و چگونه قلم به فرمانم نرفت و یک نوع داستان‌سرایی گرایش یافت و نمی‌دانم چه مصلحتی در کارش بود که به جز در قطعات آخر کتاب که گزارش‌گونه است به دامن داستان آویخت»

خوش‌تر آن باشد که سرّ دلبران/ گفته آید در حدیث دیگران

جای خالی خود نوشته‌‌ها در فرهنگ ما

حقیقتش انتظار داشتم یک چنین تجربه‌ی فوق العاده‌ای توسط  خود فرد به رشته‌ی تحریر در آید. سری که سایت ایشان بزنیم، کتاب‌ها ، مقالات و حتی پایان نامه‌هایی را می‌بینیم که در مورد ایشان و کار استثنایی‌شان نوشته شده‌اند. اما باز هم هیچ کدام نمی‌توانند جای بیان تجربه‌ی شخصی توسط خود فرد را بگیرند.

فرهنگی که کمتر در جامعه ما وجود دارد. متن‌های مصاحبه می‌شود از چنین افرادی یافت. مصاحبه‌های مفصل اما همچنان معتقدم نگارش این مطالب توسط خود فرد و به قلم خودش و با خلوت کردن و فکر کردن و جستجو در گوشه‌های ذهن و خاطرات گوهر نابی خواهد شد. شما تصور کنید اگر بهمن بیگی بزرگ حوصله می‌کردند و این تجارب فوق العاده را می‌نوشتند چه اندازه می‌توانست در شناخت ما از موقعیت آن زمان از دید ایشان و زحمات و تلاش‌هایشان کمک کند.

به این فکر می‌کنم که چه قدر جای چنین روحیه‌ و فرهنگی در بین ما خالی است. فرهنگی که بودنش چه کمک‌ها که می‌توانست به ما کند. شاید باید به این موضوع فکر کنیم که ثبت خاطرات و تجربیات روزانه برای همه‌ی ما به عنوان یک مهارت فردی ضروری است. مهارتی که باید به آن جدی‌تر بنگریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *