روز: مارس 4, 2020

کرونا (بخش چهارم) جهان!!! با من برقص

حالا حکایتش شده رقص این پزشکان و پرستاران و کادر درمانی بیمارستانها در روزهای سیلاب کرونا. نمیدانیم که هستند. نمیدانیم در کجا دارد اتفاق می‌افتد. گاهی نمی‌دانیم مردند یا زن. چهره ندارند. صوتی ندارند. اما حرف می‌زنند. با رقص. امید می‌پراکنند. برای سلول بغلی. برای ما که بیرونیم. من فکر میکنم خواسته یا ناخواسته زبانی را شکل داده‌اند که سالهاست فراموش شده.

کرونا (بخش سوم) وقتی چیزی برای از دست دادن نداری

دم در ورودی همدیگه رو دیدیم. مدتها بود ندیده بودمش. حول شدیم دستمون رو بردیم سمت هم و بعد باهم پس کشیدیم و گفتیم ببخشید. شاید حدود ۴۰ سال تفاوت سن داشته باشیم. مرد خیلی مهربان و نازنینیه. بعد احوالرسی می‌گم این روزها مراقب خودتون هستید؟ اوضاع چندان مساعد نیست؟ میگه آقا بهزاد من که …