مثلا من، مدیر یک مجموعه چشم پزشکی هستم (مثلا مدیر پژوهش)
مثلا من، با کلی آدم آشنا هستم در این مجموعه که صبح به صبح شبیه این معتمدین محل با همه سلام و احوالپرسی میکنم.
مثلا یک دوستی تماس میگیرد و از من خواهش میکند که آیا ممکن است بیاید و چشمش توسط یک چشمپزشک خوب معاینه شود.
(مثلا احتمالا فکر میکند که حضور من به حساب ۴ سال سابقه همکاری با این مجموعه، باعث تسهیل کارش میشود. هم از نظر معرفی پزشک خوب و هم رویه انجام معاینات)
مثلا من، هماهنگیها را انجام میدهم و آن دوستم میآید. از دم در توی صف میرویم. نمیخواستم از کسی جلو بزنم یا زودتر از نوبتم بروم. محیط کلینیک خیلی شلوغ نبود، اما خیلی بینظم بود. در تمام این مراحل که در زیر میگویم در صف وحشتناکی منتظر ماندم و دیدم که تک تک آدمها تمام تلاششان را میکنند تا حتی به قدر یک نفر هم از صف جلو بزنند.
- صف پذیرش
- صف معاینه کامپیوتری چشم
- صف اپتومتریست
- صف پزشک
- مجدد صف اپتومتریست برای نوشتن نسخه عینک
- حتی صف خروج
وضعیت مضحکی بوجود آمده بود، سلام و احوالپرسی گرم و صمیمی پرسنل و از آن طرف منتظر ماندن در صف برای اینکه حق کسی پایمال نشود و از آن طرفتر بیانضباطی افراد و حتی خود پرسنل کلینیک در از بین بردن حقوق افراد.
مثلا من نخواستم کاری کنم که حق کسی ضایع شود. چون آدمها به قدر کفایت از مشکل بیماری خود احساس نارضایتی میکنند نادیده گرفتن حقشان، آن هم در چنین محیطی، رنج مضاعف است.
حال خودم بعد از تمام شدن کارمان: رعایت حق دیگری در محیطی که بیانضباطی مفرطی در آن موج میزد و همه فکر میکردند دور زدن هم زرنگی است و رعایت حق دیگری، ابلهی، خیلی عاقلانه نبود.
چه باید کرد در این نوع محیطهای مملو از بیانضباطی؟
آیا این نوع رفتار اجتماعی شاخصی برای کل جامعه محسوب نمیشود؟
آیا راه برون رفتی از این شرایط وجود دارد؟
چه قدر از این رفتار برگرفته از روحیات فردی است و چه میزان ناشی از هوش محیطی افراد و اصل بقاست؟ و برگرفته از یاد دهی خود سیستم؟ (شاید حکایتش حکایت مرغ و تخم مرغ باشد و نشود مسئول اصلی را پیدا کرد؟ … نمیدانم)
آیا این احساس احمقانهای که به من و امثال من دست میدهد میتواند منجر به دگرگونی ما شود؟
آیا ادامه این رفتار فردی، باعث اتفاق خوشایندی میشود؟
آیا من باید کار دیگری انجام میدادم؟
…
نمیدانم برای کاهش این نوع رنج چه باید کرد اما میدانم نباید دست از این روحیه برداشت حتی با وجود این احساس ابلهانهی ناخوشایند.
**************
پینوشت: فکر نمیکنم لازم به گفتن باشد که تصویر استفاده شده در متن متعلق به ایران نیست.