از لحظه مهسا به بعد ننوشتم. تمام لحظههای تلخ و ترسناک ننوشتم. از زیستن در سنگری که متفقین محاصرهاش کردهاند. از این که میدانی هر چه بشود کلک تو کنده میشود، ننوشتم. ترسیده بودم. الان هم ترسیدهام. ترسیدهام.
از لحظه مهسا به بعد ننوشتم. تمام لحظههای تلخ و ترسناک ننوشتم. از زیستن در سنگری که متفقین محاصرهاش کردهاند. از این که میدانی هر چه بشود کلک تو کنده میشود، ننوشتم. ترسیده بودم. الان هم ترسیدهام. ترسیدهام.