ترس میپیچد در درونم یکهو. دست و دلم نمیرود به تبریک سال نو. متأسفم.
فکر میکنم باید یک یادآوری مجدد و جدی به خودمان بکنیم و در این راه تلاش بسیار بکنیم که جهان از اولش هم قطعی و معین و مطمئن نبود. ما به اشتباه باور کرده بودیمش.
با شیوع کرونا، ترسی در دل نیروی انسانی سازمانها بالاخص سازمانهای خصوصی رخ داد که کرونا بخش کوچکی از آن بود. ترس از آینده. ترس از چگونگی گذران زندگی در روزها و ماههای پیش رو.
با گوش دادن به این مجموعه به نتیجه جالبی رسیدم. کرونا نه تنها یک سبک زندگی را به ما تحمیل کرده است بلکه ناخودآگاه دارد ما را وادار میکند به موقعیتها و شرایط نگاه متفاوتتری داشته باشیم. عمیقتر بیندیشیم و مهمتر از همه تابآوریمان را افزایش دهیم. خیلی افزایش دهیم. مثل سندباد که خود را برای هر موقعیتی آماده داشت.
پدرم هم در تکاپوست که کمکهایی را برای بیمارستان شهرمان جمع کند.