شاید باید بارها و بارها و بارها ویدیوی علی فروغی را دید. تا متوجه شد، چه نوع مدل ذهنی مسبب این به گل نشستن و آفت شده است.
البته که وفاداری میتواند متری خوبی باشد. اما بشرطها و شروطها. مطمئنم وقتی تعریف وفاداری و متری و میزانش میشود ندیدن لخت بودن پادشاه، نمیشود از آن به عنوان یک متر خوب اسم برد.
این نوشته برای قدردانی از سرکار خانم دکتر پروین پاسالار است. برای یک واحهی عزیز در بیابانی هولناک/
عادل فردوسیپور هم شده است شبیه وعدههای انتخاباتی. شبیه صدای شجریان دم اذان و شبیه رفقای کوچه اختر. واقعیت اینست، امیدی به آمدنش که نداریم، چرا که یاد گرفتهایم آرزو اندیشی در این سرزمین کمش هم بد است. با اینش کار ندارم. هدفم چیز دیگری است.
بیان صادقانه اما دردناکی بود. برایم سوال پیش آمد که در چنین حالتی که فرهنگ خوشامدگویی و خداحافظی در سازمان و ساختار و تشکیلاتی وجود ندارد، چطور انتظار داریم فرد برای مجموعهاش بهترین کیفیت کاری را ارائه کند، یا خلاقیت به خرج دهد یا حواسش به منابع سازمانی باشد که به هدر نرود یا به هدر ندهد. هیچ. نمیشود.