وسط چهار راه از هر طرف باد…

از رنجی که می‌کشیم…

مثلا من، مدیر یک مجموعه چشم پزشکی هستم (مثلا مدیر پژوهش) مثلا من، با کلی آدم آشنا هستم در این مجموعه که صبح به صبح شبیه این معتمدین محل با همه سلام و احوال‌پرسی می‌کنم. مثلا یک دوستی تماس می‌گیرد و از من خواهش می‌کند که آیا ممکن است بیاید و چشمش توسط یک چشم‌پزشک …

اکثر ما دکتر نون هستیم…

سالهاست که اسم کتاب «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» را دیده و شنیده‌ام. انصافا اسم جذابی است برای یک کتاب. اعتراف می‌کنم جز همین شنبه ۹ تیر ماه گذشته که از نشر محترم نیلوفر تهیه کردمش حتی یکبار هم همت نکردم تا بخوانمش. کتاب را که باز می‌کنم دیگر به سختی …

ما سزاوار چشیدن طعم شادی هستیم

کمتر از سه ساعت به بازی ایران و پرتغال توی جام جهانی باقی مونده. دبیرستان بودم. مهرداد ابتدایی بود. استقلال با جوبیلو ایواتای ژاپن مسبابقه داشت توی فینال جام باشگاه‌های آسیا. ناصرخان هم بود. سرمربی بود. ما بد بازی کردیم. خیلی بد. باختیم. وسط دو نیمه رفتم تو اتاقم و کلی دعا کردم که ببریم. …

بمیر تا دیده شوم…

مادر نیاز داشت که عکس MRI از گردنش تهیه شود. نور این امکان را نداشت رفتیم سمت چالوس. فاصله‌ای حدود ۵۰ کیلومتر از نور. نکته‌ای عجیب در مسیر رفت و برگشت نظرم را جلب کرد. جوانی فوت شده بود که بنرهای تسلیت‌ افراد مختلف در هر فاصله‌ی ۱۰-۱۵ متری دیده می‌شد. در کل مسیر رفت …