با شیوع کرونا، ترسی در دل نیروی انسانی سازمانها بالاخص سازمانهای خصوصی رخ داد که کرونا بخش کوچکی از آن بود. ترس از آینده. ترس از چگونگی گذران زندگی در روزها و ماههای پیش رو.
خیالمان را راحت کنیم به عنوان یک مدیر در سازمان، ما همیشه در معرض اطلاعات دست دوم هستیم. یعنی باید بپذیریم که همیشه و با یک احتمال بسیار زیاد ممکن است اطلاعاتی که مبنای تصمیم گیری ماست با مغالطهی چیدن گیلاس آغشته شده باشد.
ماجرا از این قرار است که این هفت دوست قدیمی سر میز شام به پیشنهاد یک نفر از جمعشان تصمیم میگیرند تا انتهای شام، گوشیهای تلفن خود را روی میز بگذارند و هر پیامی که در این مدت رسید را بخوانند. هر پیامی که از هر طریقی به آنها میرسد (SMS و ایمیل و فیکسبوک و واتس اپ و …) را با صدای بلند برای همه بخوانند.
چند وقتی میشود که یک عده از کارکنان سازمانی، قصد دارند به جای دیگری بروند. دلیلش خیلی مبهم نیست. پیشنهاد مالی بهتر. امکان رشد شغلی، مسیر رفت و آمد طولانی و هزینه های مالی و روانی آن. طبیعی ترین حق افراد این است که سعی کنند زندگی شان را بهتر کنند. یک قانون قدیمی و ساده …