یونیسف میگه امسال که مدرسهها شروع بشه، ۳,۷۵۸ تا از بچه مدرسهایها، سر کلاس و مدرسه نمیرن. چون کشته شدن.
۳,۷۵۸ تا بچه مدرسهای تو سال ۲۰۱۸٫
یونیسف ۳,۷۵۸ تا کوله پشتیِ بدون بچه مدرسهای رو شبیه قبر کنار هم چیده.
اونم کجا تو حیاط سازمان ملل. اونم کی وقتی قراره خیلی از تصمیم گیرندههای دنیا، دور هم جمع شن تا تصمیم بگیرن چیکار بکنن برای مردم دنیا.
تصویری که یونیسف جلو سازمان ملل درست کرده بدون دیدن مرگ حتی یه نفر از اون ۳,۷۵۸ کودک هم هولناک و ویرانگره.
دیدن این همه کوله پشتی بدون صاحب وقتی میشد همهی اون ۳,۷۵۸ نفر پیش خونوادههاشون باشن اما نشد…
یاد مونولوگ رنجرو در فیلم تنهای تنهای تنها از احسان عبدیپور میافتم اونجایی که آخر فیلم مثلا انشایی را میخواند:
دوست دارید در آینده چه کاره بشوید؟
توی خواب همش برای لی لی که یک گوشهای آرام و دنج بود با صدای بلند گریه میکنم.
دلم برای غلام که همش به خاطر لی لی توی آماده باش است تنگ شده.
آقای نجف پور مهربان توی دنیا چه شغلی هست که خواب های خراب آدم را خوب کند.
برادرم مولو میگوید داداشی آرمیچر بزرگی هست که کره جهان را میچرخاند.
مولو بچهی خنگی هست اما عقلش در رابطه با آرمیچر خوب کار میکند.
یک روز شربت سینه دردش را ریخت روی کرهی جغرافیا. با کره رفت سر شیر آب. با یک توپ سفید برگشت.
گفت داداشی اگر آرمیچر زمین تند بچرخد قیافهاش مثل این میشود.
کره را با اسکاچ شسته بود. توی چشمهای سیل کرد و گفت داداشی بیا بریم تو کار آرمیچرش.
همون روز روپوش دکتری کیف مهندسی و لباس خلبانی را از توی خیالاتم پاک کردم.
از بین همهی شغلهای توی دنیا تو فکر یک دکه کوچک سر نبش پیادهروی جلوی سازمان ملل هستم.
اسم هم برایش انتخاب کردهام. دکهی پرزیدنت. اسم خوراکیهام و قیمت ارزونشون را میچسبانم زیر برفپاککن ماشین رییس جمهورها.
کی از ارزانی بدش میآید و رییس جمهورها که مشتریام شدند شغل آیندهام شروع میشود.
دکه پرزیدنت…
در ادامه رنجرو میگوید:
آقا من فکر میکنم ریس جمهور یکی میخواهد که اسم رفیقهای کلاس چهارم و پنجمش را یادش بیاورد.
رییس جمهور اگر وقتی رنگینکش را کله کله میخورد به حرفهای من گوش کند.
رییس جمهور اگر پایش را مثل ما پتی کند و ظهر داغ غرب الاسد برود از کارخانهی وزیری یخ بیاورد.
رییس جمهور اگر وقتی شاهین از لیگ سقوط میکند کنار ما بنشیند و سه روز و سه شو خوراکش بشود اشک.
رییس جمهور اگر با مو زیر تابوت شیداهایی که هنوز از یک جنگ مال سی سال پیش جسدشان را پیدا میکنند و میآورند بیاید. شبونه باک بنزین همهی هواپیماهای جنگی را سوراخ میکند.
رییس جمهور اگر هفت شب و روز کمک ما کاهگل بکشد بالا که زمستونی سقف چکه نکند روی قالی و زندگیمون دیگر نمیآید سقف خانهها را سوراخهای درشت درشت بکند.
رییس جمهور اگر تا ته حرفهای من را بشنود زنگینکش که تمام شد برنمیگردد توی سازمان ملل محال ممکن است میگوید رنجرو فندک داری بعد سیگاری روشن میکند و پشت به همه چیز آرام آرام قدم میزند و دور میشود و من روی پیادهروی جلوی سازمان ملل به خواب آرومی میروم که هیچ وقت نرفتهام.
به نظرم هر کدوم از رهبران دنیا با دیدن این عکسها و کولههای بیصاحب به قول رنجرو باید یک سیگار آتش کنند و ….
پینوشت: عنوان این پست از کلام حضرت رنجرو در همین فیلم است که به امانت گرفتهام.