ماجرا از این قرار است که این هفت دوست قدیمی سر میز شام به پیشنهاد یک نفر از جمعشان تصمیم میگیرند تا انتهای شام، گوشیهای تلفن خود را روی میز بگذارند و هر پیامی که در این مدت رسید را بخوانند. هر پیامی که از هر طریقی به آنها میرسد (SMS و ایمیل و فیکسبوک و واتس اپ و …) را با صدای بلند برای همه بخوانند.
در توییتر مجله HBR، مقاله ای دیدم در باب بازخورد. به قلم خانم Jennifer Porter. خوشم آمد و تصمیم گرفتم همزمان با تعریف بخشهایی از این مقاله نگاه خودم را هم بنویسم. منظور بازخورد مولد است یک بازخورد پربار. خواه با ابزار تشویق خواه نقد. نه از این جنس بازخوردهای تو خالی، پوچ و بدون …
اگر این دو پست مرتبط با دانشگاه (۱ و ۲) را نخواندهاید، پیشنهاد میکنم یک نگاهی به آنها بیندازید. البته خیلی هم ربطی به این نوشته ندارد اما شاید برایتان جالب باشد دانستن این تجربهها. یک خبرنامه داخلی ماجرا از این قرار است که دانشگاه ما چند سالی هست که یک خبرنامه (بولتن) داخلی چاپ …
ماجرا از این قرار است که هر عضو هیات علمی تمام وقت باید ۳۲ ساعت از هفته را در دانشگاه سپری کند، این در حالی است که پست اجرایی مثل مدیریت گروه یا ریاست دانشکده یا معاونت را نداشته باشد، که در این شرایط ساعات گفته شده تغییر میکند. به عبارتی کف حضور ۳۲ ساعت …