مدیرعامل یک شرکت را در نظر بگیرید که از زمان تصدی این پست تمام گزارشهایی که به هیات مدیره ارائه میدهد پر از رایحهی خوش خدمت است. افزایش رضایت مشتریان، بهبود فضای فیزیکی، زدن رکورد فروش سالیانه، رضایت کارکنان و …
اما به درون خود شرکت که برویم روایت دیگری را شاهد هستیم. رضایت مشتریان آنچنان بالا نیست که در گزارش از آن یاد شده است. رکورد سالیانه با هدف برنامه ریزی شده بدست آمده یا به واسطه حضور اندک مشتریان خارجی و تفاوت ترسناک بین دلار و ریال؟ همان ۵۰ تا مشتری که هر کدام ۱۰۰۰ دلار میدادند بابت خدمتی و اکنون همان تعداد و همان مقدار را میدهند اما مقدار ریالی این عدد ۴ برابر شده است.
خیلی خوب، خوب نیست
من در این جنس جلسات بودهام به یک قانون مندرآوردی رسیدهام: هر وقت همه گزارشات خیلی خوب است باور کن که خوب نیست.
به این شیوهی ارائه اطلاعات، بیان برخی از حقایق و نگفتن برخی دیگر، به نحوی که ادعای ما را ثابت کند، مغالطهی چیدن گیلاس میگویند. این مغالطه از این حرف میزند که به قصد یا به سهو، ما معمولا دادههایی چشممان را میگیرد که فکر و هدف و قصدمان را تایید کند. بعد از این تایید دیگر کاری به مابقی واقعیتها نداریم. لزوما فردی که از رفتارش نشان دهنده استفاده از مغالطه چیدن گیلاس است، قصد دروغگویی ندارد، بلکه به راحتی حقایق را نادیده گرفته و کنار میگذارد.
گیر افتادن در مغالطهی چیدن گیلاس به شدت خطرناک است، از آنجا که تصمیم گیریهایمان بر اساس اطلاعاتی است که به گوش و چشمانمان میرسد، این جنس فیلتر کردن حقایق و اطلاعات دست چندم میتواند راهی به بیراهه باشد.
علما چه میگویند
علمای این علم میگویند وقتی در معرض اطلاعات دست دوم هستیم احتمال افتادن در تلهی این نوع مغالطه بیشتر خود را نشان میدهد. همان علما میگویند وقتی دادههایی به شما رسید اول سوالی که باید از خودتان بپرسید این است که: «چه چیزهایی را به من نگفتهاند؟» از افراد دیگر هم پرس و جو کنیم یا اگر ممکن بود به سر چشمهی اخبار برویم و ببینیم چه خبر است؟
مغالطهی چیدن گیلاس اغلب به عنوان «خطای تایید» هم دیده میشود، که در نشریات و عالم سیاست بسیار دیده میشود و همچنان ساری و جاری است. در کسب و کار هم بسیار دیده میشود مانند همان گزارش اول این نوشته و آن مدیرعامل محترم در ارائه اخبار خوشایند به هیات مدیره. یک جورهایی دست چین کردن اخبار است به نفع خود.
صد البته در سطوح مختلف سازمان قابلیت رخداد این فاجعه نادیدنی وجود دارد. از نگهبان دم در سازمان و نیروی خدمات آن احتمال دارد که از این حربه استفاده کننده است تا بالاترین فرد هرم سازمان. و به راحتی میتواند منجر به تصمیم گیریهای هزینهزا برای مجموعه شود. فرهنگ بدی که در سازمان وجود دارد و هم چنین عدم تناسب بین فرد و جایگاه شغلیاش را میتوان از دلایلی برشمرد که منجر به این تله میشود.
کم کردن اثر مغالطهی چیدن گیلاس
خیالمان را راحت کنیم به عنوان یک مدیر در سازمان، ما همیشه در معرض اطلاعات دست دوم هستیم. یعنی باید بپذیریم که همیشه و با یک احتمال بسیار زیاد ممکن است اطلاعاتی که مبنای تصمیم گیری ماست با مغالطهی چیدن گیلاس آغشته شده باشد. طبعا حیاتی است که کلاه شرلوک هولمز را به سر بگذاریم و در هر حال از خودمان بپرسیم: چه دادهها و اطلاعاتی را ندیدم؟ گزارشات مهم و اثرگذار را بخواهیم و شفافیت اطلاعات را در سازمانمان افزایش دهیم. این شفافیت با احتمال بسیار زیادی ما را از افتادن به دام خطای تایید یا مغالطهی چیدن گیلاس دور میکند.
دو مثال یا چیزی شبیه به آن
رزومه… بله رزومه یک مثل کلاسیک و قدیمی برای مغالطهی چیدن گیلاس است. رزمه مستندی است که در آن ما مدعی میشویم شایستگی شغلی را به حد کافی داریم. اما گاهی یادمان میرود که رزومه فقط یک سوی ماجراست و سویههای دیگر ماجرا را میتوان از شواهدی دیگر مانند مصاحبه و توصیهنامهها و دوره کار آرمایشی و … هم دید.
در دنیای سیاست هم که بسیار از این جنس مغالطه میتوان یافت. اینکه فردی روزهای مانده به انتخابات را در حوزه انتخابیه خود سپری میکند تا به مردم نشان دهد همیشه به فکر آنها بوده است.
یا کاندیدایی که بعد از ثبت نام صحبت از فساد موجود در سیستم اداری کشور میکند و مدعی مبارزه با آن شود و خود را تنها ناجی آن نام مینهد. در حالی که در دوره ریاست خودش بر یکی از بزرگترین سازمانهای کشور فساد در آن موج میزد. ولی اکنون در نقش یک مبارز با مفسیدن قد علم کرده است. خود از نشانههای بارز و درخشان مغالطهی چیدن گیلاس است.
استثنا
میدانم گاهی اوقات در پزشکی، میآموزند که لازم نیست که همه شواهد در روند درمان دخیل شوند. اگر برخی از شواهد پزشکی از مقدار مشخص شدهی استاندارد کمتر بود یا اهمیت برخی از شواهد بیشتر بود، پزشکان به آن موارد مهم میپردازند چون میدانند ممکن است برخی از نشانهها به یکدیگر وابستهاند و رفع عامل اصلی، مابقی را رفع میکند.
مغالطهی چیدن گیلاس
خود نامگذاری این خطا یا مغالطه هم برمیگردد به زمان چیدن میوه خوش رنگ و لعابی مثل گیلاس و چیدنش توسط باغبان که میوههای درشت و صحیح و سالم را طوری میچیند از درخت و طوری میچیند در جعبه تا هر کسی که ببینندهی این صحنه درخشان باشد فکر کند چه باغی و چه میوههایی.
به عبارتی حضرت باغبان با این کار بخشی از واقعیت باغ را دیگرگون جلوه میدهد و بیننده را به خطا میاندازد.
در این بخش هم مطالبی در مورد تفکر را نوشتهام.
منابع
https://www.geckoboard.com/blog/quick-data-lessons-cherry-picking/
https://www.logicallyfallacious.com/tools/lp/Bo/LogicalFallacies/65/Cherry-Picking