مدتی است که با کمک توییتر با یک برنامه که در یوتیوب پخش میشود آشنا شدهام. برنامهای به ظاهر ساده اما به اعتقاد من اصیل و شریف. ممکن است این برنامه را دیده باشید. آشپزی است ماهیتش. تا اینجایش خیلی چیز عجیبی نیست. میزبان است که غذایی طبخ میکند برای میهمانش یا خانوادهاش. رنگ و لعابدارترش را در «بفرمایید شام» شبکه من و تو دیدهایم. خودش کپی بود. ولی ما که پیش از آن ندیده بودیم، برایمان جالب بود. بعدش بود که احتمالا یک عده ای نشستند و گفتند ما خودمان بفرمایید شام مزگان داریم و چرا منت غیر بکشیم و خودمان میسازیم بهترش را. که خروجی اش شد «شام ایرانی» که ظاهرا چند دوره پخش شده و میشود هنوز و چند کارگردان داشته تا کنون. من آن اوایلش را دیدم. آقای بیرنگ کارگردانش بود و شرکت کنندگانش رامبد جوان و اشکان خطیبی و مهدی پاکدل و سروش صحت بودند.
کپی دست چندم
به قطع این یکی را نمیتوانیم بگوییم اصل بود. کپی بود. یک کپی دست چندم ضعیف. اینکه چرا جناب بیرنگ که کارهای اصیل و درست و حسابیشان هنوز هم ارزش دیدن دارند، تصمیم به تولید این اثر گرفتند و چه شد که بعدها کسان دیگری تولید این اثر را دست گرفتند و سرنوشتش رسید به متلک گویی جلوی دوربین فلان سلیبریتی به همکارش، بماند برای اهلش که تحلیلش کنند.
فکر میکنم اینکه این مدل خودش ضعیفتر و سخیفتر از حتی کپی دست چنم مدل ماهوارهایش شد همین روی آوردنش به ستارهها بود. پرتاب یک نور قوی به خانههای این افراد. چیزی که خواسته یا ناخواسته این را القا میکند که انگار فقط این افراد و این سبکهای زندگی در کشور وجود دارند. و هر کس این سبک را نداشته باشد و این رنگ را و این تیپ را …. هیچ ندارد.
مدل «من و تو»یی
نمیتوانم از آزار دهنده بودن این نوع آثار چشم بپوشم. چه مدل «من و تو»ییاش، چه مدل سوپرمارکتی وطنیاش. چه سالها قبل که بدی حالمان به این میزان نبود و چه این روزها که آرزویمان همان بد حالی چند سال قبل است. میدانم پرداختن به صنعت غذا جزو جذابیت های انکار ناپذیر صنایع سرگرمی سازی است.
کافی است به شبکه های ماهوارهای نگاهی بیندازیم. از شبکه هایی که به صورت اختصاصی به غذا و پخت و پز میپردازند. تا شبکههای داخلی خودمان که کم مانده وسط اخبار هم یک میان برنامه پخت فلان غذای استثنایی و باور نکردنی را با قابلمههای فوق العاده شرکت فلان پخش کنند و آشپزش خیلی مصنوعی خودمانی بگوید که اگر همین الان اسمس خرید را برای قابلمه بزنید از ۹۹۹ هزار تومانش ۱۰۰ هزار تومان کم میشود تا شبکه های تلویزیونی اینترنتی مثل نت فلیکس تا یوتیوب و کانالهای کوچک بزرگی که به سبک و سیاق سازنده اش درست کردن غذا را پخش میکنند و همه شان این احساس را در ما بر میانگیزند؛ غذا پختن که کاری ندارد. سر سه سوت درست میشود. ولی چند مرتبه این سوال برایمان ایجاد شده است که خب چرا یکیاش را درست نمیکنی؟
صنعت فود پ…ن یا دیگر مهم نیست میزبان کیست
میدانم که صنعت است تولید این برنامه ها. یک صنعت درآمد زا. مردم دوست دارند ببینند فلان ستاره پر حاشیه سینما و تلویزیون خانهاش چه شکلی است. چه میپوشد چه طور رفتار میکند و … احساس کنجکاوی بیننده را ارضا میکنند. یک چرخه عجیب. ما ستارهها را این شکلی دنبال میکنیم و او میفهمد که چه چیزش و چه رفتارش و چه کردارش بیشتر توجه جلب میکند تا همان طور رفتار کند. ما علاقهمندتر میشویم او مشتاقتر میشود تا رفتارش را تشدید کند. تا فالوئرهای صفحهاش افزایش یابد. حالا اگر در این میان دوستی رنجید، رنجید. بالاخره صنعت است و صرفه هزینه در آن اصلی است اساسی.
مورد دیگر آزار دهنده بودن این برنامه های «بفرمایید شام طوری» این است که همه شان خوبند و خوشگل و خوشبخت و شاد و شیک و آرایش کرده و خوشتیپ و …اصرار انکار ناپذیری دارند بر اینکه باور کنیم که حتما همیشه اینقدر خوشگلند و شادند و خوشتیپاند و خوشبخت. کمی که جلوتر میرویم و مسیر برنامه را که دنبال میکنیم میبینیم همهاش برای بردن آن مقدار پول در نظر گرفته شده است یا در مدل داخل وطنیاش میشود به رخ کشیدن خوبی و اعتماد به نفس و خوشگلی و خوش بختی و .. با اندک تاملی میخورد توی ذوق مان که چه. این چه کاری است؟ انگار تا الان بشر مهمانی نداده. انگار مادرهایمان سفره پهن نکردهاند. انگار تلاش نکردهاند میزبان خوبی باشند برای مهمانشان.
سیاکولی برگرداندن ارج میزبان
همه اینها را گفتم نه برای معرفی آن برنامه یوتیوبی. فکر میکنم نیاز به معرفی ندارد. خودش راهش را پیدا میکند که به نظرم تا الان کلی محاطب دست و پا کرده برای خودش. میخواهم بگویم همه حرفهایی که زدم و گلههایی که کردم در این برنامه رخ نمیدهد. اصیل است و شریف.
میخواستم بگویم برنامهای هست که میزبان سفره پهن میکند برای میهمانانش. میخواستم بگویم میزبان خود واقعیاش هست. در خانه همانطور میگردد که باید. اینقدرها هم پابند استانداردهای تلویزیونهای داخلی و خارجی نیست. این که برای میهمانی تم فلان بزنند یا بهمان را، ندارند. بهتر است بگویم اینقدر این رفتار در این حجم از اصالت، بیگانه است که فکر کردن به آن هم خندهدار است. اینکه میهمان حتما برای میزبانش شامپاین ببرد ندارد. ممکن است میهمان گلدان گلی ببرد یا در اکثر موارد دست خالی برود میهمانی. اما میزبان خود میهمان را میخواهد. میزبان
مزیت این برنامه
من از این برنامه خیلی لذت میبرم. شاید به خاطر اینکه در گیلان تولید میشود و شباهت زیادی با مازندران دارد. و اگر این مرزهای مسخره را در نظر نگیریم میشود خیال کرد که آن روستا، میتواند هر جای ایران باشد. خانمهای درون برنامه خیلی شبیه مادر و مادربزرگم هستند. شاید برای اینکه خانم خانه اگر فسنجان میپزد یا ماهی یا اردک شکم پر، فقط اینها را میپزد. دقت کنید میپزد. طوری که باید پخته شود. اگر زیتون پرورده درست میکند، زیتون پرورده درست میکند، بی هیچ افاده ای بی هیچ رنگی از خودنمایی. مزیت این برنامه است.
حسن دیگر این برنامه این است که کسانی که دارند تولیدش میکنند طوری رفتار میکنند که میزبان آنها را از خود میداند. در کنار خود. فزرندی دختری خواهری برادری پسری و … این هنر بزرگی است که این افراد به خوبی انجامش میدهند.
وقتی مادری میگوید من در این غذا دانه انار نمیریزم چون فرزندانم دوست ندارند، انگار مادر خودم است که دارد برای من و مهرداد و بابا غذا درست میکند. وقتی مادری ماهی میپزد و یک ماهی اضافه میگذارد و سر ظهر میبرد برای دخترش و زیر باران در کوچه قربان صدقه نوه اش میرود که سر از پنجره بیرون آورده، دلم غنج میزند انگار ننه سیده را میبینیم که هلاک نوههایش است. یا وقتی مادری ماهی شور را میگذارد روی برنج در حال دم کشیدنش یاد مامان میافتم که این غذا را دوست داشت و ما دوست نداشتیم و به خاطر ما دیگر این غذا در خانه مان طبخ نشد.

سیاکولی را از دست ندهید.
با دیدن این برنامه این نقل قول جناب داوینچی به ذهنم آمد:
سادگی نهایت پیچیدگی است.
Simplicity is the Ultimate Sophistication.